نقش کهن الگوها در شکل گیری هویت جوامع بشری نقشی انکارناپذیر است و حکیم ابوالقاسم فردوسی با خلق شاهکاری مانند شاهنامه به بهترین وجه ممکن کهن الگوها و اسطورههای باستانی ایران زمین را باز زنده سازی کرده است.
حکیم ابوالقاسم فردوسی، حماسه سرای بلند آوازه توسی، با پدید آوردن اثری جاودان مانند شاهنامه، نه تنها زنده کننده زبان پارسی است، بلکه کهن الگوها و اسطورههای باستانی ایران زمین را نیز جاودان کرده است. البته پدیده کهن الگوها منحصر به زیست بوم ایران نمیشود و برای مثال یونان نیز در مغرب زمین دارای کهن الگوها و اسطورههای بومی مانند هرکول (نماد قدرت)، پهلوان ایزدگونه، است.
راز جاودانگی شاهنامه و هنرنمایی حکیم توس در آمیختن اسطورهها و کهن الگوهای باستانی ایرانی با حکمتها و آموزههای فرهنگ غنی اسلامی است؛ برای مثال رستم در شاهنامه نماد اقتدار و نیرومندی است؛ باوجود این هرگاه آوردگاه مبارزه و زورآزمایی فرامی رسد، رستم از ایزد یکتا طلب عنایت میکند و مدد میجوید و غلبه بر رقیب را عنایت ایزدی قلمداد و دستاورد ظفر را به پیشگاه ایزد یکتا پیشکش میکند.
چنین گفت رستم که یزدان سپاس
که بودم همه ساله یزدان شناس
فتوت و پهلوانی رستم نیز در سراسر شاهنامه به چشم میخورد. این خصیصه در اسطورههای مشابه دیگر متون ادبی ملتهای صاحب اسطوره کمتر دیده میشود و این وجه تمایز را حکیم توسی به بهترین و هنرمندانهترین شکل ممکن خلق کرده است و یکی از رموز جاودانگی شاهنامه نیز همین آمیختن لطیف و خوش ترکیب کهن الگوها و اسطورههای باستانی با آموزهها و حکمتهای پرمغز اسلامی است.
شاهنامه سراسر حکمت است و کاوش در آن و شخصیتها و کهن الگوها و اسطورههای معرفی شده در این اثر، نیاز مبرم جامعه امروز ماست، تا با پیشینه تاریخی و فرهنگی خود پیوندی نا گسستنی ایجاد کند و بر هجمههای فرهنگی فائق آید.
غنی سازی فرهنگی نیازمند آشنایی ملتها با پیشینه تاریخی و فرهنگی خویش است و آگاهی بر این مهم نیز با مطالعه متون پیشینیان و برگزاری رویدادهایی مانند بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و دهه ادب و حماسه مقدور و ممکن میشود؛ رویدادهایی که در آنها سخن از عظمت، ایستادگی، خردورزی و ایثار و فداکاری برای مام میهن و ارزشهای دینی و مذهبی و بشری است.